خدایـــا ؛ ایـن روزهــا حرفهـــایم بوی نـاشـــکری می دهنــد … امـــا تـــو… بـه حســـاب تنهـــایی و درد دل بگـــذار

مگو شعر تو سر تا پا گنه بود از این ننگ و گنه پیمانه ای ده بهشت و حور و آب کوثر ازتو مرا در قعر دوزخ خانه ای ده

" حتی صدای همین کلاغ پاییزی دوست داشتن ات را در من  تشدید می کند ... ! "

" من را شمعدانی ای بدان در گلدانی کوچک که بیشتر از آب و آفتاب به تو نیاز دارد ... ! " 

من به نگاهت هم وفادار بودم.. چه رسد به عهد هایمان. . ولی افسوس!!

ساده می خندی و دل من سخت زیر و رو می شود... مجازاتش پای خودم دلم آغوش ممنوع تو را می خواهد!

آمدنش را حیران بنگرم یا رفتنش را مات بمانم باد آورده را باد میبرد قبول اما دلم را که باد نیاورده بود

مرسی که هستی و هستی را رنگ می آمیزی هیچ چیز از تو نمی خواهم فقط باش ، فقط بخند ، فقط راه برو … نه !!! راه نرو … میترسم پلک بزنم و دیگر نباشی !

صدایت که میکنم... این جانی که میگویی... تمام جانم را میگیرد... نزن این حرف را... دل من جنبه ندارد... موقعی که نیستی دمار از روزگارم در می آورد...!!

چه زیباست وقتی میفهمی کسی زیر این گنبد کبود انتظارت را میکشد چه شیرین است طعم پیامکی که میگوید.... ”کجایی”.....؟

خیانت است . . .! آنقدر که با یادت بودم با خودت نبودم . . .

تنهایی حق کسی است که خیانت میکند،اما نصیب کسی میشود که وفــــــــــــــادار میماند . . .

گاهی از چند رنگی پاییز بدم میاد چون منو یاد چند رنگی بعضی از آدم ها می اندازه!!!

درد دارد... وقتی با هر نسیمی برود... او که برایش به طوفان ها زده ای...

پایانی برای قصه ها نیست نه بره ها گرگ میشوند نه گرگ ها سیر خسته ام از جنس قلابی ای آدم ها... دار میزنم خاطرات آن کسی که مرا دور زد... حالم خوب است... اما گذشته ام درد میکند...

اگــــــــــــــــر  "کســـــــــــــــی" قــدر حضــــورتـــان را نمی دانــــــــد کـــــاری کنیـــــــد کـــه غیـــــابتــان  را قــــــــــــدر بـــــداند ... !